۳۱ شهریور ۱۴۰۴ - ۱۲:۵۶

"آپا"؛ واژه‌ای برای قدرت و حافظه جمعی در زبان اردو

چگونه "آپا" به واژه‌ای برای قدرت، کنترل و حافظه فرهنگی در زبان اردو تبدیل شد؟
"آپا"؛ واژه‌ای برای قدرت و حافظه جمعی در زبان اردو

در زبان‌های هندوآریایی، واژه‌هایی چون "نَند" (خواهر شوهر)، "بهابی" (زن برادر) نقش‌های خاص و تعریف‌شده‌ای از روابط را بازتاب می‌دهند؛ نقش‌هایی که هر یک حسی متفاوت، تعهداتی ویژه و موقعیتی اجتماعی خاص دارند. در مقابل، زبان‌هایی چون انگلیسی یا فرانسوی این روابط را با عبارات توصیفی چون "خواهر شوهر" یا "زن برادر" بیان می‌کنند، گویی این روابط امری زمینه‌ای هستند، نه هستی‌شناسانه. در جنوب آسیا، خویشاوندی نه پس‌زمینه، بلکه ساختار است.

"آپا" در زبان اردو نشانی از خویشاوندی عاطفی عمیق است، اما با گذر زمان، بار ایدئولوژیک نیز یافته و از واژه‌ای محبت‌آمیز به نشانه‌ای از اقتدار اخلاقی و محدودیت اجتماعی تبدیل شده است.

خویشاوندی و نام‌گذاری

نقطه تمایز روشن میان فرهنگ‌های غربی و جنوب آسیا نه صرفاً در اقتصاد یا دین، بلکه در زبان و به‌ویژه در واژگان خویشاوندی نهفته است. این تفاوت فقط واژگانی نیست، بلکه فلسفی و تمدنی‌ست.

در زبان‌های هندوآریایی، واژه‌هایی چون "نَند" (خواهر شوهر)، "بهابی" (زن برادر) نقش‌های خاص و تعریف‌شده‌ای از روابط را بازتاب می‌دهند؛ نقش‌هایی که هر یک حسی متفاوت، تعهداتی ویژه و موقعیتی اجتماعی خاص دارند. در مقابل، زبان‌هایی چون انگلیسی یا فرانسوی این روابط را با عبارات توصیفی چون "خواهر شوهر" یا "زن برادر" بیان می‌کنند، گویی این روابط امری زمینه‌ای هستند، نه هستی‌شناسانه. در جنوب آسیا، خویشاوندی نه پس‌زمینه، بلکه ساختار است.

آیا این غنای واژگانی تنها محصول نظام خانواده گسترده (جوینت فمیلی) است؟ تا حدی بله. اما حتی در جوامع غربی که خانواده‌های گسترده روزی شکوفا بودند، هرگز چنین جزئی‌نگری واژگانی در روابط خویشاوندی پدید نیامد. الگوی جنوب آسیایی، صمیمیت، احترام و اقتدار را در هر هجا کدگذاری می‌کند. واژگانی چون "چچا"، "مامون"، "جیجا" و به‌ویژه "آپا" صرفاً برچسب نیستند—بلکه ظرف‌هایی‌اند برای رسوبات فرهنگی.

نحوۀ عملکرد "آپا"، "باجی"، "دیدی"

برای نمونه، واژه رسمی خواهر در اردو "بهن" است، اما محبت این واژه را به شکل‌هایی چون "آپا"، "باجی"، "دیدی" و "بهنا" تقسیم می‌کند—و هر یک در بستر زبانی و احساسی خاص خود معنا می‌یابد.

"آپا" که از تمایز زبان‌های هندی و اردو فراتر می‌رود، در میان گویش‌وران اردو، احترام و گرما را تداعی می‌کند. "باجی" که ریشه‌ای ترکی (bacı) دارد، همچنان در اردو، پنجابی و بسیاری زبان‌های جنوب آسیا رایج و بومی‌شده است. "دیدی" واژه‌ای آهنگین و غیررسمی‌ست که از طریق فرهنگ عامه گاه از هندی به خانه‌های اردوزبان راه یافته است. نمی‌توان از "دیدی" سخن گفت و آن لحظه فراموش‌نشدنی فیلمی در ترانه معروف سال ۱۹۹۴ را از یاد برد:

دیدی، تیرا دیور دیوانه، کُڑیوں کو ڈالے دانہ!

(دیدی، شوهرخواهرت دیوانه است، طعمه می‌ریزد برای دخترها!)

اینجا، "دیدی" فقط یک خطاب نیست—بلکه صحنه‌پردازی است. زبان بدل به کنش می‌شود، خویشاوندی بدل به تئاتر. هر هجا در واژگان خویشاوندی جنوب آسیا، عملکردی دارد—نشانگر سن، صمیمیت، سلسله‌مراتب و عاطفه.

"آپا" در داستان‌نویسی اردو

این غنای نمایشی در ادبیات داستانی اردو به‌روشنی نمایان است. در داستان تأثیرگذار "آپا" از ممتاز مفتی، شخصیت اصلی همزمان نامرئی و محوری است؛ زنی که در سکوت خانه می‌سوزد. کودک داستان، بدّو، او را به "اُپلای سوخته" (کود خشکیده نیم‌سوخته گاو) تشبیه می‌کند: مرده در ظاهر، ولی درونش شعله‌ور. وقتی مردی که بی‌صدا دوستش دارد با دیگری ازدواج می‌کند، نام "آپا" مرثیه‌ای برای تمنای زیسته‌نشده می‌شود. در اینجا، "آپا" نه صرفاً خویشاوند، بلکه هستی‌ست—نامی حک‌شده در آتشی سرکوب‌شده.

در داستان "زنجیرها" (Beṛiyāṅ) اثر عصمت چغتائی، "کبریٰ آپا" نه همچون شخصیت، بلکه همچون استعاره‌ای زنده از اسارت تصویر می‌شود. او به "مخلوق بی‌جسم" تبدیل شده است—نماینده رکود زندگی پس از ازدواج. برای "جمیله"، "آپا" نه خویشاوند، بلکه سرنوشت است—آینه‌ای که باید آن را بشکند تا از زندگی نزیسته بگریزد.

در داستان "انگرائی" از ممتاز شیرین، "گل‌نار" توسط شخصیت‌های جوان‌تر "آپا" خوانده می‌شود، ولی در درون، در حسرت اشتیاق‌های سرکوب‌شده و عشق ازدست‌رفته می‌سوزد. لقب "آپا" برای او بدل به زندان شده: عنوانی محترمانه که وقار، پختگی و خویشتن‌داری را مطالبه می‌کند، حتی زمانی که در دل مشتاق نزدیکی و به‌رسمیت‌شناختن است. او میان دختری که عاشق "میس فایننس" بود و زنی که مشتاق "پرویز" است، دوپاره شده. "آپا" در اینجا هم زره اجتماعی‌ست و هم قید روانی.

در داستان "شبی در شاه‌دره" از اے. حمید، "آپا" نقشی آرام‌تر دارد—اتاق او جایی‌ست که راوی برای نخستین بار محبوبه‌اش "فهمیده" را می‌بیند؛ دختری که می‌خندد و مادربزرگش را تقلید می‌کند. او مرکز ماجرا نیست، اما چارچوبی پایدار برای خاطره، عشق و فقدان است. حضور "آپا" در خانه، جغرافیای عاطفی داستان را استوار می‌کند.

"آپا": واژه‌ای نرم‌شده با محبت، سخت‌شده با ساختار فرهنگی

"آپا" واژه‌ای‌ست که از دل محبت آمده، اما به مرور زمان زیر سنگینی ساختارهای فرهنگی، به واژه‌ای بدل شده که هم گرم است و هم بازدارنده؛ هم نشانه‌ای از احترام، و هم مرزی برای خواسته‌های پنهان. در آن، قدرت نهفته است—قدرتی که هم از رابطه می‌آید و هم از سنت.

زندگی‌های شاعرانه "آپا"

شعر اردو نیز فضایی آرام اما ژرف برای "آپا" فراهم می‌آورد.

در مصرعی موجز از ندا فاضلی آمده است:

بھابی کی چھڑیوں سا بادل، آپا کی چٹکی سا چاند
(ابر، مانند چوبک شوخی‌های بهابی‌ست، و ماه مانند چَک‌چَکِ انگشت آپا)

اشارات خانگی—سبک، بازیگوش، اما آمرانه—در اینجا بدل به استعاره‌های آسمانی می‌شوند. "چَک‌چَکِ انگشت" آپا به نوری حافظه‌برانگیز بدل می‌شود: انضباط و محبت در حرکتی نورانی آمیخته‌اند. ماه دیگر نماد عاشق نیست—بلکه یادآوری خواهر بزرگ‌تر است.

در شعر "حرف دیروز" (کل کی بات) اثر اخترالایمان، "آپا" به عنوان بخشی از خاطره خانوادگی تصویر می‌شود:

بڑی آپا شبانہ کو لئے،
منجلی آپا کبھی آتی کبھی جاتی تھی

(خواهر بزرگ‌تر شبانه را با خود برد،
خواهر وسطی گاه می‌آمد، گاه می‌رفت)

این صحنه لطیف و لایه‌دار است—آپا در حال دربرگرفتن، رفت‌وآمد و گوش دادن. اما با چرخش داستان به سوی شکاف‌های ناشی از تقسیم هند و پاکستان—"یک‌باره شور شد، ملک، نیا ملک بنا"—حضور ساده آپا به محوری عاطفی در جهانی گسیخته تبدیل می‌شود.

قتیل شفائی، در شعر "عمر پوشی" به تراژدی هویت پنهان در فضاهای فاسد می‌پردازد:

منّا بولا: باجی بھی تو نانی جی کو آپا آپا کہتی ہے
(منّا گفت: باجی هم مادربزرگ را آپا آپا صدا می‌زند)

در چنین جهانی، گفتن "مادر" کاری ناپسند تلقی می‌شود. "آپا" به نقابی زبانی بدل می‌شود؛ یک کنایه برای انکار سن و نسبت. در طنز تلخ شفائی، سخن معصومانه کودک، خشونت اقتصادی‌ای را آشکار می‌سازد که با پیری سر ستیز دارد.

"آپا" به‌مثابه پناهگاه معنایی و فرهنگی

در کاربرد زبانی و فرهنگی "آپا"، نخست به تعریفی از فرهنگ‌نامه "پلاتز" (۱۸۸۴) توجه می‌کنیم:
"خواهر بزرگ‌تر (در نواحی شمال‌غربی هند و اوده)، همچنین اصطلاحی محترمانه برای زن مسن یا شبیه خواهر بزرگ‌تر".

این تعریف هرچند مختصر است، اما صمیمیت جنسیتی، ویژگی منطقه‌ای و بُعد افتخاری واژه را در خود دارد. "آپا" تنها دلالت بر ترتیب تولد ندارد، بلکه هاله‌ای اجتماعی از خواهر بزرگ‌تر را منتقل می‌کند: چهره‌ای که هم پرورش‌دهنده است، هم ناظر، و هم نزدیک به مرزهای اخلاقی.

در بستر پس از تقسیم، این واژه همراه با مهاجران اردوزبان (به‌ویژه در کراچی و شهرهای سند) منتقل شد. در آغاز، در میان گروه‌های زبانی دیگر (مانند پنجابی‌زبانان) نیز به‌عنوان واژه‌ای محترمانه رایج شد، اما به‌تدریج معنای آن تحول یافت.

زندگی ایدئولوژیک واژه "آپا"

با گذر زمان و از طریق تکرار در فضای عمومی، واژه "آپا" لایه دوم و سنگینی از بار ایدئولوژیک به خود گرفت—به‌ویژه در ارتباط با شخصیت‌هایی که تقریباً به‌طور نهادی "آپا" خطاب می‌شدند.

یکی از این شخصیت‌ها "نثار فاطمه" بود که به‌طور گسترده به‌عنوان "آپا نثار فاطمه" شناخته می‌شد؛ سیاستمداری که در دهه ۱۹۸۰ و در دوران رژیم اسلام‌گرای ژنرال ضیاءالحق برجسته شد. او عضو شورای ایدئولوژی اسلامی بود و نقشی کلیدی در تدوین قوانین سخت‌گیرانه توهین به مقدسات ایفا کرد—قوانینی که بعدها به شکلی مخرب مورد سوءاستفاده قرار گرفتند. با اینکه ظاهر او مادرانه و مهربان بود، اما در عمل نماینده اجرای محافظه‌کاری مذهبی بود. واژه "آپا" که زمانی بوی گرما و خانگی بودن می‌داد، اکنون میان قدرت دولتی و اقتدار اخلاقی، معلق و ناراحت‌کننده شد.

نمونه‌ای فرهنگی‌تر، "بانو قدسیه" است که اغلب با عنوان "بانو آپا" شناخته می‌شود—مخصوصاً در میان طرفداران شوهرش "اشفاق احمد"، نویسنده‌ای که به روایت‌گر معنوی-ملی‌گرا بدل شد. آن‌قدر این لقب در فرهنگ عمومی نهادینه شده بود که خود اشفاق احمد نیز، در میان گفت‌وگو، او را "آپا" می‌خواند—سپس با گفتن "البته منظورم شماست" خود را اصلاح می‌کرد؛ گویی اذعان داشت که شخصیت همسرش به‌طور نمادین متعلق به عموم شده است.

این دو زن—یکی در سیاست، دیگری در ادبیات—در اواخر عمر، هر دو به سبک بیانی نزدیک به تجرید، جبرگرایی و روایت‌های دولتی روی آوردند. بانو قدسیه به‌ویژه، دیدگاهی شبه‌معنوی و تقدیری ارائه می‌داد که زنان را در نقش‌های پذیرنده و ریاضت‌کشانه قرار می‌داد. از خلال او، "آپا" نه فقط خواهر، بلکه الگویی از زن مطلوب برای نظام مردسالار ملی‌گرا شد.

واژگان چگونه از آنِ ایدئولوژی می‌شوند

این مسیر نشان می‌دهد که حتی واژه‌هایی ساده و مهربان نیز از چنگال ایدئولوژی در امان نیستند. در آلمان نازی، واژه‌هایی چونBoden  (خاک) که زمانی معنایی خنثی داشتند، تحت تاثیر تبلیغات دولتی به استعاره‌هایی سرشار از ملی‌گرایی، نژادپرستی و تعلق انحصاری بدل شدند. امروز بسیاری از این واژه‌ها در زبان آلمانی به حالتی خنثی بازنگشته‌اند—و هنوز با گذشته‌ای تاریک همراه‌اند.

در پاکستان معاصر، شاهد نوعی احیای فرهنگی لقب "آپا" هستیم. جمعی رو به رشد از زنان نویسنده سال‌خورده که برخی از آن‌ها وارث فکری قدسیه یا نثار فاطمه‌اند، این عنوان را چون نشان افتخار حمل می‌کنند. برخی با خوشحالی، برخی با بی‌تفاوتی آن را پذیرفته‌اند. در این معنا، "آپا" در خطر تبدیل شدن به یک فسیل زبانی‌ست—عنوانی که موعظه را به‌جای خرد، و تمکین را به‌جای وقار می‌نشاند.

اما این به‌معنای آن نیست که واژه از امکان نجات محروم است. بسیاری از کسانی که امروز "آپا" خطاب می‌شوند، هیچ‌گونه وابستگی فکری به آن میراث ایدئولوژیک ندارند. بنابراین چالش دوگانه است:

۱. مقاومت در برابر کاربرد بی‌تأملِ عناوینی که بار ایدئولوژیک دارند؛
۲. بازپس‌گیری واژه "آپا" برای کسانی که روح اصیل آن را در خود دارند—مهر، روشنی اخلاقی، و استقلال فکری.

با این کار، شاید بتوانیم این واژه فروتن و زمانی معصوم را از سایه‌های سنگین وابستگی‌های سیاسی‌اش رها کنیم. واژه‌ها، مانند انسان‌ها، شایسته زندگی دوم‌اند—به‌ویژه زمانی که زندگی نخستشان تحت‌تأثیر قدرت تحریف شده باشد.

https://thefridaytimes.com/17-Jul-2025/how-p-became-a-word-of-power-control-and-cultural-memory-in-urdu

کد خبر 25098

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 4 =